دیگر جیغ نمی کشم

از عادات همیشگی ام بود

خواهرم گاهی در خواب حرف می زد و آن یکی راه می رفت و من.... من فقط جیغ می کشیدم

عادتم بود

خواب بد بود دیگر و اولین عکس العملم یک صدای ناموزون جیغ مانند

هر موقع خواهرم در خواب حرف می زد، ما فقط می شنیدیم و می خندیدیم و صبح که متوجه کارش می شد، شرمنده بود اما باز خنده روی لبمان بود. از او اصرار که چه گفته ام و چه چیز را لو داده ام و از ما خنده های زیرزیرکی و حرف های درگوشی

اما من وقتی در خواب جیغ می کشیدم و همان موقع از خواب می پریدم و  دیگران را از صدای جیغم بدخواب می کردم، همانجا از ته دل می خواستم صبح نشود تا از نگاه غمگین دیگران خجالت نکشم.

صبح که می شد از من سکوت بود و از دیگران اصرار که خواب چه دیده ام که بدخوابشان کرده ام...

چندسالی است خواب بد می بینم عین همین دیشب اما جیغ نمی کشم، شاید در خواب هایم بزرگ شده ام.

نظرات 4 + ارسال نظر
نل دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 06:14 ب.ظ http://ykishodan.blogsky.com

شیما دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 05:16 ب.ظ http://man-bi-to.blogsky.com

من می پرم از خواب در حالی که خیس عرق شدم و ضربان قلبم خیلی تند شده

امیدوارم هیچ وقت خواب بد نبینی

کاش همیشه چیزای بد فقط تو خواب باشه
همچنین برای تو

Meredith Grey شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 09:37 ب.ظ http://dr-coffe.blogsky.com

من گریه میکنم وقتی خواب بد میبینم
امیدوارم همه خواب های بدت بشه رویا :) و دیگه خواب بد نبینی

چه جالب من همیشه تو فیلما می دیدم کسی تو خواب گریه می کنه اما باورم نمی شد، فکر می کردم فقط تو فیلمه
هم چنین برای تو، امیدوارم هممون مثل نی نی ها تو خواب بخندیم و خواب فرشته ها رو ببینیم

نل شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 06:22 ب.ظ http://ykishodan.blogsky.com

گاعی این خوابهای بد انرژی برات نمیزارن و همه اش تحلیل میشه:(
شاید کتاب قرانی بزاری بالای سرت این حوابهای اشفته کم بشن.
ی مدت من کتاب قران کوچولومو توی مشتم میگرفتم و میخابیدم...

والا انقدر بد می خوابم و غلت می زنم که دیگه صبح از چیزای زیر سر و بغل سر و توی دستم خبری نیست

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد