باورم نمی شود

باورم نمی شود

تو این جا بودی، آنقدر پررنگ که بوی آمدن و ماندنت همه جا را پر کرده بود

تو آمده بودی و معجزه بزرگ زندگی کوچکم شده بودی

تو آمده بودی و قشنگ ترین حس دنیا را به من دادی

چگونه مرده بخوانم تو را، تویی که در عین بی جانی، جانی تازه به زندگیمان بخشیدی

هنوز خیلی کوچک بودی برای اینکه قلب کوچکت بداند کجاست و بفهمد غم این روزگار سخت را و از حرکت بایستد

هنوز جسم بی جانت را پذیرا هستم، دیگر نمی گردم دنبال ردی از تپش قلبی کوچک، فقط دوست دارم چند روز بیشتر بمانی و بدانی تا آخرین لحظه محکم دستانت را در دست می گیرم و برای همیشه وامدارت هستم برای زیباترین و بزرگترین حسی که تا ابد به من بخشیدی

نظرات 4 + ارسال نظر
نل یکشنبه 1 فروردین 1395 ساعت 02:44 ب.ظ

خیلی سال جدیدت خوب باشه.خیلی خیلی خیلی:)
ارزوی بهترینهارو برات دارم.سیمای عزیزم.دوست نازنینم.خیلی برات دعا کردم که ارامشت و شادیت بیشتر از این باشه:)
سال نو مبارک:)

سال نو شما هم مبارک
همچنین برای تو

نل چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 04:19 ب.ظ

سلام.چطوری؟خوبی؟

سلام ممنون از لطف همیشگیت

نل دوشنبه 10 اسفند 1394 ساعت 01:56 ق.ظ http://ykishodan.blogsky.com

متاسفم سیمای عزیزم....

ممنون

قلک بانو یکشنبه 9 اسفند 1394 ساعت 12:12 ب.ظ

سیماااااا، چی شده. من الان اینجوری با بغض این نوشته رو خوندم. واقعی بودددد؟؟

متاسفانه اوهوم
امیدوارم این روزا بگذره

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد