مناسبت این روزها

روزهای مناسبتی امسال دلگیر و غریبانه می آیند و می روند. روز مادرم، روز پدرم

خرج مهمان سرزده ام زیاد است. اندک مانده حساب پس اندازم می ماند برای هزینه های آینده که نمی دانم چیست و نمی خواهم فکرش را بکنم و جایگزینی هم برایشان ندارم.

به قول خانواده، مناسب ترین و خلاقانه ترین هدیه هرسال را خریده ام، گرچه گاهی مستاصل نیز مانده ام.

دلگیرتر از گذر این روزها، انتظاری است که از من ندارند! دوست ندارم بشنوم که می گویند "دخترم با این وضعیتت ما اصلا انتظاری از تو نداریم و این چه کاری بود که کردی و ...."

دوست دارم از من انتظار داشته باشند و بخواهند، منتظر باشند که گل و هدیه در دست زنگ در خانه شان را بزنم. این طوری من می فهمم هستم و مثل هرسال و سال های گذشته که نگرانم نبودند و به قول پدر نیمه شب از نگرانی شرایطم از خواب نمی پریدند، روزها بگذرند. منتظرم این روزها به هر مناسبتی بیایند. نامگذاریشان مهم نیست. مهم این است که من می دانم این روزها برای خودشان است و من هم بگردم برای ایده ای خلاق و نو تا خوشحالشان کنم تا بدانند و بدانم که حالم خوب است مثل همه روزها و فراموش کنم غم روزهای سخت را.



پ.ن : امیدوارم هدیه امسالم پدر را خوشحال کند. از آنجا که ماشینش را بسیار دوست دارد و هرچه به آن مربوط می شود را نیز هم، پس حتما هدیه ام را دوست خواهد داشت. می خواستم همان را برای همسر نیز بخرم، اما از قبل نظرش را جویا شدم، منصرفم کرد. به اقتضای شرایط ناگهانی پیش آمده می خواهد ماشین و خانه نُقلی شمالمان را بفروشد.

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد