چالش های زندگی من

روزنامه شرق اول مرداد بخش جامعه، مطلبی را چاپ کرده است که حسابی به دلم نشست. به چند دلیل: اول اینکه نویسنده اش دکترای همان رشته مورد علاقه من است، دوم اینکه همه نوشته ها با آمار و  ارقام و منابع مستند ذکر شده است که این با ذهن ریاضی خوان من کاملاً مطابقت دارد و در آخر اینکه مسائلی مطرح شده که اگر به درستی مورد توجه قرار گیرد و واکاوی شود، بخش اعظمی از مسائل را نه اینکه حل کند اما به جای پشت گوش انداختن، آن را بولد و برجسته می کند تا شاید نیم نگاهی گوشه چشمی به آن افکنده شود.

5 چالشی که ایران را تهدید می کند: چالش بی آبی، چالش دروغ، چالش بی کاری و بی کارگی، چالش جنسی، چالش اولویت های اشتباه

این مطلب چالش ها را در سطح بزرگ و ملی بررسی می کند. شاید برخی از این چالش ها آنقدر برایمان پررنگ و تکراری باشد که با یک نگاه گذرا از خیر خواندن این مطالب بگذریم و دم از تکرار مکررات بزنیم اما برخی را اصلا نشنیده یا حتی شنیده اما ساده و غیرمهم انگاشته ایم.

اما من به عنوان نقطه ای خیلی خیلی کوچک از این سطح کلی و بزرگ ارتباط تنگاتنگی با این چالش ها دارم. البته می توانم ترتیب و اولویت این چالش ها را متناسب با شرایط خودم تغییر دهم و جابجا کنم.

چالش بی آبی، این روزها و بخصوص در این روزهای گرم کمتر کسی است که سخنی از بی آبی و صرفه جویی همگانی نشنیده باشد. این موضوع مهم است خیلی خیلی هم مهم است اما من در حد بضاعتم و حتی بیشتر برای آن کوشیده ام. موارد صرفه جویی را آنقدر رعایت کرده ام که برخی اوقات تشویق اطرافیان و گاهی عتاب سایرین را نیز شنیده ام که با این کارها فقط خودم و خانواده ام را زجر می دهم و با رعایت امثال من هیچ چیز درست نمی شود و مشکل از جای دیگری آب می خورد!

چالش دروغ، اگر منظور نویسنده در مورد این چالش را به خوبی درک کرده باشم باید بگویم این چالش، هنجار عادی و روزمره زندگی آدم های این روزهای ماست و همه از خرد و کلان با آن دست به گریبانیم و تبعاتش را همگی نوش جان می کنیم.

و اما چالش بی کاری، اولین و اصلی ترین چالش اساسی زندگی من. پاراگراف آخر این ستون را که می خوانم فکر می کنم نویسنده شرح حال مرا نوشته است.

چالش جنسی، که نویسنده به عنوان چالش خجالتی از آن یاد می کند. شاید این دومین چالش زندگی من از بین اینها باشد. چون اطرافیان نزدیکم به شدت درگیر این چالشند و ترکش تبعات آن به من و خانواده ام هم خورده است. به قول نویسنده چالشی مغفول و دارای مشکل که به راحتی نمی توان درباره آن مطلبی نوشت و مصاحبه ای گرفت. (این مطلب آمار جالبی دارد که خواندنش از واجب هم واجب تر است)

و در آخر، چالش اولویت های زیاد و اشتباه، این بحث به مسائلی در سطح مدیریت اقتصادی و اجتماعی می پردازد. جمله آخر را به شدت دوست دارم. "کشوری که صد مسئله و اولویت دارد، یعنی اولویت ندارد" و اینکه تعداد اولویت های اشتباه آن قدر زیاد است که اولویت های واقعی فراموش شده اند.


"از خیر خواندن این مطلب به راحتی نگذرید، حتی اگر با آن مخالف باشید، شاید هرکس مثل من برای خودش این چالش ها را دسته بندی کند"

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد