این روزها نوع جدیدی از وارونگی زندگیم را تجربه می کنم. خوابم نمی برد مگر تلویزیون روشن باشد، چراغ های خانه هم همگی بیدار، صدای خروپف همسرجان هم بلند باشد و بدون اینکه کنارش باشم تا بالشش را تکان بدهم یا قربانش بروم و با التماس بخواهم که کوتاه بیاید و او هم انگار نه انگار. انگار هارمونی صدای تلویزیون و چراغ های روشن و صدای بسیار بلند خواب همسر با همدستی مبل کوچک روبروی تلویزیون که مرا به شکل چنبره زده و به مدل خودش در آغوشش جای داده، لالایی خواب نیمه شبم شده اند و نیم ساعتی به خواب دلچسبی مهمانم می کنند. اما امان از وقتی که بخواهم سر جای خودم بخوابم و در رختخوابم گسترده شوم و همه جا تاریک باشد و از سروصدای همسرم هم خبری نباشد، تمام خواب از چشمم می رمد و تا نزدیکی صبح با چشمان باز نظاره گر سقف اتاق می شوم. اما همان خواب کوتاه پرسروصدا مزه شیرین تری می دهد.
به پیشنهاد نظافتچی ساختمانمان، ظرف ها را هم با پودر ماشین لباسشویی می شویم و لباس های داخل ماشین لباسشویی را با همان شامپوی معروف داروگر. نتیجه فعلا خوب است. خوبتر از روال معمول قبل...
من لباسامو با مایع ظرف شویی میشورم.خیلی هم نرم و عالی....
خوشبحال فعالت...
خوبه، اینو هم امتحان می کنم
خواهش میکنم....شاید ساعت بدنت ریخته به هم....به خاطر مصرف داروها نیست یک وقت؟
نه تقریبا قبلش هم همین بود
ساعت زندگیم ریخته به هم
البته علت داره
من قبل ازدواج دیرتر از 12دیگه نمی خوابیدم برخلاف همسرم
بعد ازدواج تلاش کردم پابه پای همسرم بیدار بمونم که تنها نباشه
حالا اون شبها زود می خوابه و من بیدارم
من با رادیو یا داستان صوتی خیلی راحت می خوابم ، تو هم امتحان کن شاید جواب داد
شرمنده
امتحان کردم قبلا، جواب نداده
به نظرم ظهرها نخوابید....ساعت خوابتون رو منظم کنید و سر یک ساعت خاصی بخوابید تا خوابتون ببره...پیاده روی و خوردن شیر ولرم موقع خواب ،نخوردن غذای چرب و سنگین هم کمک به بهتر خوابیدن میکنه.انشالله حالتون بهتر شه
ظهر نمی خوابم
در شبانه روز کلا 8 صبح می خوابم تا 12 ظهر
ساعت 11 شب هم تقریبا 3 کیلومترپیاده روی می کنم
شام هم نمی خورم
ممنون از پیشنهادات خوبت
شاید زمان حلش کنه